ققنوس ققنوس پرندهء عشق منه
عشق منه،حرف منه
آرم ان عشق منه
وقتی ققنوس می رسه به آخره راه
میاد و بالهاشو باز می کنه
بعد شروع می کنه به بال زدن
از دل سوخته ققنوس آتیشی بلند میشه
آتش عشق ققنوس زبانه می کشه
ققنوس می سوزه می سوزه
تویه عشق خود می سوزه
از آتش عشق ققنوس کودکی زاده میشه
کودکه زاده شده
نمی بینه مادر خود
کودکه زاده شده مادر تو قلب خود حس می کنه
عشق را از مادر خود یاد می گیره
مادر را آیینهء خود می بینه
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
یه قصه
می خوام بگم براتون قصه شهر آفتاب
قصه شهر شیرین
قصه شهر فرهاد
اونجا که دل به دل حرف می زدو عشق شون حقیقی بود
اونجا که خورشید طلوع می کرد با عشوه
غروب میکرد با خنده
می خوام بگم براتون قصه شهر خورشید
قصه عشق لیلی
قصه عشق مجنون
اونجا که نمازشون با عشق بود
عاشقی کارشون بود
اونجا که بوسهء عشق و بویه عاشقی میومد
یدفعه ابر سیاهی اومد به بیاد و
اومد به شهر مهتاب
کاشکی که بارون بباره
بیاد و رحمت بباره
کاشکی که بارون بباره
بیاد و بره سیاهی
آفتاب به شهر ما بیاد
طلوع کن دوباره عشق
غروب کن با عاشقی
دوباره شهر مهتاببشه مثل قدیما
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
نامحخلیج همشه فارس
خلیج فارس بود فارس
چو کوروش به گفت و
داریوش به گفت
بر سنگواره بر قلب ایران زمین حک شده نام تو
بر قلب هر ایرانی نشانی داری
که قلب هر ایرانی آبی و نیلگون است
عشق هر ایرانی حفظ ایران است
نام ونشان هر ایرانی آب وخاکش بود
آب وخاک سرزمینم را دوست دارم
نامو نشانش را در سینه دارم
سینه ام راسپر می کنم
بر زخم زبان بیگانگان
می روم بر کوه دماوند
بانگ بر می دارم
آرش کمانگیر را صدا می کنم
تا بیاید و زه کند کمانش را با تیر عشق
تا تیرش را رها کند
نسرزمین عشق را نشان دهد در تیر عشق
از کوه تا کوه
از رود تا رود
از سرزمین فارس تا ساحل فارس
می روم بر کوه دماوند
بانگ بر می دارم
آرش کمانگیر را صدا می کنم
تا بیاید تیرش را رها کند در چشم نامحرمان
تاچشم نامحرمان کور شود بر آب و خاک سرزمینمرمان کور شود بر آب و خاک سرزمینم