اشعار من


 اخرین شعر سپید
من مجرمترینم
که جرم من عاشقی ست
وقتی که عاشقی جرم است

این آخرین شعر من است
آخرین شعر  سپید
که در این دنیا جز سیاهی ندیدم
و عشقی ندیدم
که معشوق سکوت کرده
و من نیز سکوت می کنم
 پس دیگر نمی سرایم شعر سپید
 مگر از تو رخصت بگیرم

دیگر مرا سیاوش نخوانید
چون که سیاوش تنها نبود
سیاوش عاشق بود
سیاوش معشوق داشت

 از این پس مرا ققنوس بنامید
که تنها به دنیا می آید
تنها عاشق می شود
وتنها در عشق خود می سوزد
ودر تنهایی می میرد

آخرین شعر  من آخرین وداع من است
که به امید سلامی دوباره هستم
و هر شب به امید دیدار دوباره 
سر بر بالین می گذارم
به امید دیداری دوباره

آخرین شعر سپدم را تقدیم تو می کنم 

-----------------------------------------------------------------------------------------------------

بر سر دو راهی

در گذر از کوچه پس کوچه های زمان
قدم در راهی گذاشتم
که راه عشق بود

در گذر از گوچه پس کوچه های این راه
 به یک دو راهی رسیدم
 نمی دانم در این راه تنهایم
یا که دارم همدمی در راه 

در این دو راهی پناه بردم به حافظ
بعد از خواندن حمد و شکر خدا
نیت کردم و باز کردم دیئان حافظ
او گفت:
ای مه صاحبقران از بنـده حـافـظ یـاد کـن
تــا دعــای آن حُــســن روز افزون کـــنـــم

از او یاد کردم و دیدم فال خویش
که در فال خود این بیت دیدم
نکته نـاسنـجیـده گـفـتـم دـلبـرا معـذور دار
عشوه ای فرمای تا من طبع را موزون کنم

-----------------------------------------------------------------------------------------------------

شعر من
شعر من نه نو است نه سپید
شعر من سیاه است سیاه
سیاهی  این دنیای نفرین شده
سیاهی این دنیای سیاه
سیاوش هم بر وزن سیاه است
سیاوش یعنی گذر از آتش وپاک شدن در آتش
و در گذر از آتش عشق
سوختن در آتش عشق
ودر این رهگذر راستی پیشه ام شد

نظرات 1 + ارسال نظر
من پنج‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 10:53 ق.ظ http://pardismadhouse.blogsky.com

و این آخرین شعر سپید من است...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد